...

**تاریخچه باستانی سیزده بدر**font>, ...ادامه مطلب

آخه این چه وضعیه...فرض کن وسط این همه آلودگی یکی بگه خدا کنه هوا بیشتر آأوده بشه تا همه جا تعطیل بشه!!! به خودم گفتم مارو باش با کی اومدیم سیزده به در...اول صبح از خونه بیرون زدم.هوا هنوز کامل روشن نشده بود.یه مسیری رو پیاده رفتم(تو این آلودگی!!!)همین جوری ماشین تک سرنشین بود که از کنارم رد می شد! آخه ما رو باش با کیا اومدیم سیزده به در!همیشه تو راه یه نگاهی به برج میلاد خودمون میندازم،بیچاره شده بود یه هاله وسط کلی دود.آخه معلوم نیست این برج میلاد با کیا اومده سیزده به در!!!تو بی آر تی دعوا شد... ـ چرا صفو رعایت نمی کنی؟ ـ کی رعایت می کنه؟ ـ شاید همه بخوان ... تو هم باید ...؟ ـ احترام خودتو نگه دار!!! وشد آنچه که نباید میشد! تو دلم گفتم حالا که تو این آلودگی از وسایل نقلیه ی عمومی استفاده می کنین،اونم این جوری! ما رو باش با کیا اومدیم سیزده به در!تو بی آر تی داشتم از پنجره بیرونو نگاه میکردم که یه آقای میانسال رو دیدم که در زیر پل عابر داشت از نرده هایی که برای ایجاد مسیر مخصوص بی آر تی تعبیه شده بود بالا می رفت تا از عرض خیابون عبور کنه که یه هو...خورد زمین. آخه یکی نیست بگه وقتی فرزند دلبندت ازت پرسید چرا دستت زخم شده،توهم ماجرا رو براش تعریف کنی،اون فرزند دلبندت پیش خودش نمیگه ما رو باش با کی اومدیم سیزده به در؟اومدم تو دانشگاه.تو محوطه ی دانشگاه یه گل صورتی رو دیدم که از فرط آلودگی سیاه شده بود.حتما این گل پیش خودش میگه ما رو باش با چه آدمایی اومدیم سیزده به در!!! خوب راست میگه!!!تو راه برگشت هم که بیچاره برج میلاد همون هاله ای که صبح بود هم ازش مشخص نبود. ای خدا...بعد از این وقایع فقط یه حرف تونستم بزنم...اصلا مگه سیزده به در تو فروردین نیست؟ ما که تو آذریم!!!(دوستان این اولین بار بود که متنی رو به این سبک می نوشتم.نا پختگی اون رو به بزرگی خودتون ببخشید.)عماد نوشت (با اجازه حمیدرضا عزیز) :با سلام و عرض آلوده نباشید خدمت شما همکلاسی های عزیز...واسه اولین بار ب پست دوستان پیوست زدم تا کسب مقام نائب قهرمانی مسابقات شنابین تمام دانشکده های دانشگاه تهران توسط خانوم آفرین کمام رو ب همگی عزیزان تبریک بگمخانوم کمام خسته نباشید..., ...ادامه مطلب

پس از این که در سال 1376 به گروه حرفه و فن ناحیه 2 دعوت شدم در ابتدای کار تجربه چندانی نداشتم. بعدها فهمیدم قبول کردن این مسئولیت ریسک بزرگی است. الان هم اعتقاد دارم در بین معلم های آن روز افراد با تجربه تر از من مانند آقایان مرادی، مرحوم احمدی و... بودند و اگر وظیفه یک سرگروه را می دانستم هرگز این پست را قبول نمی کردم. به هر حال قسمت این بود و بنده با یادگرفتن چم و خم کار از آقای رضا انتظاریان ده سال بعنوان سرگروه حرفه و فن ناحیه ماندم و سعی کردم منشاء خدمت گردم. هر چند در سال 85 ناگهان خانمی بعنوان نیروی مازاد، مسئول گروه های آموزشی ناحیه 2 شد و بسادگی ما را بدون هیچ تقدیر و تشکری کنار گذاشت. باز صد رحمت به امیرحسین دهقان و آقای بهجت. ایشان چند سالی در همه ی کارهای اداره، گروه و حتی اضافه کار معلمان باتجربه دخالت می کرد. از بیت المال سخن می گفت ولی مثلا برای درست قرار گرفتن فلش روی یک جزوه، صدها ورق پرینتر را راهی سطل زباله می کرد! جالب است که خانم معلم های گروه به ما التماس می کردند یکی از آقایان مسئولیت گروه را بپذیرند و نگذارند این خانم به مسئولیت برسد! حال اگر روزی خانم یک فوق لیسانس از دانشگاه آزاد کویر لوت! گرفت و در عرض 24 ساعت استاد دانشگاه های یزد شد یا پستی در ناحیه یا اداره کل گرفت نباید خیلی تعجب کرد...! اما ادامه مطلب. در این ده سال در خدمت همکاران گرامی خانم ها نائب زاده و وزیری فرد و آقایان رضا انتظاریان و محمد عباسی بودم و از تجربیات اساتید استفاده کردم. یکی از تغییراتی که در سال 83 به اتفاق آقای محمد عباسی و مساعدت آقای شاهی ایجاد کردیم اختصاص کلاس های 32 ساعته ضمن خدمت بصورت کامل به انجام کار عملی بود. اولین کلاس اختصاص به معرق و مشبک داشت. در آن سال ها مدارس دخترانه یزد و حتی پسرانه بخاطر نداشتن تجربه لازم به کارهای مشبک و کلا کار با چوب نمی پرداختند. بنابراین انتخاب کار با چوب برای همکاران بسیار جالب بود و همگی اعتقاد داشتند برگزاری کلاس ها به این صورت خیلی بهتر و متنوع تر از کلاس های تئوری یا انجام ناقص بعضی فعالیت ها می باشد. به هر حال قرار شد همکاران خجالت را کنار بگذارند و هر چیزی را بلد نیستند از اساتید دروه یعنی آقایان عباسی و صفاریان سوال کنند. در ضمن گفته شد امتحان بصورت کاملا عملی می باشد. خدا را شکر دوره با موفقیت به پایان رسید و این , ...ادامه مطلب

New United States Courthouse Competition Entry / Yazdani Studio of Cannon Design , ...ادامه مطلب