دلم از خودم گرفته است....
دلم بدجوری گرفته است...
آخ من یک باغ گیلاس بودم...من یک باغ گیلاس بودم....
چه کسی این کرم های لعنتی را به میوه های رویاهای من انداخت؟
چه کسی؟...
چه کسی مرا به آتش کشید؟
حالا بعد از این همه مدت...تنها که می شوم بر می گردم به خاطره ی جوانه زدن ها...بر می گردم به روزهای آغاز بی تو بودن...
آه ای کاش می شد که برگردم تمام این راه گذرانده را....
ای کاش که می شد...
از خودم متنفرم.....از خودم متنفرم....
برچسب : نویسنده : gatch بازدید : 409