نيما ، هميار پليس

ساخت وبلاگ

اين روزها يه عشق تازه دارم... آقا پليس با كلاهش ...يه كلاه نقاب دار دارم كه اون رو مي زارم روي سرم و كلي بازي پليسي مي كنم.

تا مي رسيم به چراغ راهنما ، همش مي گم مامان ايست كن چراغ قرمزه و بعد همين جور چشم از چراغ بر نمي دارم تا سبز بشه و به مامان بگم حركــــت. يه بار هم مامان ( البته يه بار هم بابا) از چراغ قرمز ردشدند و من حسابي نقش هميار پليس رو بازي كردم و مجبورشون كردم اون طرف چهارراه هم كه شده چند لحظه بايستند و بعد با فرمان من حركت كنند. البته خودوشون مي گفتند چراغ زرد هست و مي شه رد شد ولي من مطمئنم كه فقط از چراغ سبز مي شه رد شد.

در همين راستاي علاقه مندي به پليس ، چند روز قبل مامان من رو برد پيش يه آقا پليس كه سر يه چهارراه ايستاده بود و من بهش سلام كردم و مامان هم براش توضيح داد كه من چقدر به پليس ها ارادت دارم و چقدر مواظب رنگ چراغ راهنما هستم.

مامان مي خواد برام لباس آقا پليسي بخره با كلاهش. از نظر من كلاهش خيلي مهمه ... 

پي نوشت: خبر آمد خبري در راه است...

......
ما را در سایت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gatch بازدید : 320 تاريخ : دوشنبه 19 فروردين 1392 ساعت: 19:29