با من دوستی ؟

ساخت وبلاگ

نیما: بابا من ظهر خوردم زمین...

بابا: باید مراقب باشی بابا

نیما : خدا رحمم کرد...

بابا:

 

مامان: نیما بیا شربت بخور عزیزم

نیما: مرسی مامان

مامان: ...

نیما: خواهش بتن (بکن)

مامان:

 

نیما: مامان با من دوستی؟

مامان: آره عزیزم. خیلی باهات دوستم.

نیما: اگر کاری بد کنم (کار بد) بازم با من دوستی؟

مامان: آره عزیزم من همیشه با شما دوستم.

نیما : ( با چشمانی گرد شده از تعجب و پر از برق شادی و شیطنت) اگر کاری بد کنم با من دوستی؟؟؟

مامان: آره مامانی باهات دوستم همیشه ولی ناراحت می شم.

نیما: خوب منم با شما دوستم. کاری بد نمی کنم . من پسر خوبی هستم.

مامان:

( و این مکالمه روزی چند بار تکرار میشه!!!)

پی نوشت۱: بابای عزیزم دیگه همین جا کار می کنه و لازم نیست که دوریش رو تحمل کنم. مرسی خدای مهربون.

پی نوشت ۲: می خواستم این سری با یه پست متشکل از مجموعه ای از آثار ، بصورت متفاوتی بیام.ولی از اون جایی که مامان عکس هام رو نریخته روی کامپیوتر به پست بعدی موکول میشه.

 

......
ما را در سایت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gatch بازدید : 365 تاريخ : دوشنبه 19 فروردين 1392 ساعت: 19:29