1-سلطه حسابگری و عقلانیت در کلانشهرها:
سلطه عقل و حسابگری در شهر بر خلاف احساسات و عواطف رشد میکند.فرد با همه ی کسانی که مجبور است با انها روابط اجتماعی داشته باشد حسابگرانه برخورد میکند و چنین برخوردی با انواع روابط اجتماعی خودمانی و صمیمی که در روستا رواج دارد مغایر است.
2-دلزدگی و یکنواختی:
دلزدگی و یکنواختی در انسان حالتی رخ میدهد که هیچ شیئی بر دیگری برتری ندارد.رقابت ارزش ها و بازی های زبانی انسان را دلسرد میکند.
3-احتیاط و محافظه کاری درکلانشهر:
در کلانشهر فرد ازادی حرکتی به دست می اورد و دارای فردیت خاصی میشود.از یک سو فرد خود را ازاد احساس میکند و از طرفی بسیار محتاط میشود زیرا خود را تنها و تنها تر احساس میکند.
3- عدم تجانس و نا همگونی در شهرها
به دلیل هجوم مهاجرین و مردمانی با ریشه های قومی و فرهنگی مختلف و با سطح زندگی متفاوت موجب بروز نا هماهنگی و تضاد درون شهرها میشود.همین امر موجب قشر بندی و فاصله اجتماعی میشودو نابرابری ها و تضاد ها را افزایش میدهد و اسیب های مختلف اجتماعی را موجب میشود.
......برچسب : نویسنده : gatch بازدید : 350