دو معمای اعصاب خرد کن

ساخت وبلاگ

در زمان های قدیم که روستائیان محصولات خود را برای فروش به بازار هفتگی می آوردند ،

روزی یک پیرزن روستایی یک سبد از تخم مرغ های مزرعه خود را برای فروش به بازار آورد ،

اما هنوز هیچ کدام از تخم مرغ ها را نفروخته بود که اسب یک سوارکار پایش به سبد خورد و در

نتیجه تمام تخم مرغ ها شکست. اسب سوار خیلی ناراحت شد و از پیرزن روستایی پرسید که

تعداد تخم مرغ ها چندتا بوده ، تا او پول آن ها را پرداخت کند. پیرزن گفت که تعداد تخم مرغ

ها را نمی داند اما وقتی تخم مرغ ها را دوتا دوتا بر می داشت ، یکی باقی می ماند ؛ سه تا سه تا

بر می داشت ، یکی باقی می ماند ؛ چهارتا چهارتا بر می داشت ، یکی باقی می ماند ؛ پنج تا پنج

تا بر می داشت ، یکی باقی می ماند ؛ شش تا شش تا بر می داشت ، یکی باقی می ماند ؛ اما وقتی

هفت تا هفت تا بر می داشت ، هیچی باقی نمی ماند. اسب سوار تعداد تخم مرغ ها را محاسبه

کرد و پول پیرزن روستایی را پرداخت نمود. تعداد تخم مرغ ها چندتا بوده؟

 

 

دو اتاق داریم که این دو اتاق به هم مشرف نیستند. در یک اتاق سه لامپ و در یک اتاق سه

کلید وجود دارد. شما چگونه می توانید یک بار به اتاق کلید ها بروید و یک بار هم به اتاق لامپ

ها و بگویید هر کلید برای کدام لامپ است؟

 

از : مریم قهرمانی

......
ما را در سایت ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gatch بازدید : 307 تاريخ : جمعه 4 اسفند 1391 ساعت: 4:12