تابع عشق تو را ، دامنه ای پیدا نیست
یک به یک هست ، ولی بهر دلم پوشا نیست
می هراسم که چو معکوس نمایم آن را
آشکارا شود آن رابطه اَر پیدا نیست
راستی ، گر به تو بسیار شوم من نزدیک
عشق پاکم ، به کجا میل نماید ، جانیست
گر تو خواهی که در آغوش تو من جا گیرم
تابع فرد خودت ، زوج نما ، پروا نیست
منحنی دلت ، از رأس شکسته است ، چه باک
که مماس دل من هست ، ولی آن جا نیست
رفع ابهام نمودم ، زِ خم لب هایت
پس سخن ساده بگو ، وقت غم و حاشا نیست
هرچه من ، روی نمودار رخت گردیدم
باز، یک نقطه بحرانی آن ، پیدا نیست
من بیچاره ، اسیر خم گیسوی توام
این چنین تابع بی چون و چرا ، هر جا نیست
از : خدیجه فقیر و فاطمه قدیمی
......برچسب : نویسنده : gatch بازدید : 353